در ترم تابستان قرار بود خلاصه موضوع مقاله پرواز بوفالوها را برای همکلاسی ها ارائه کنم اما به دلیل تداخل ساعت کلاس با تعطیلات رسمی این امکان میسر نشد. تصمیم گرفتم آن را از این طریق ارائه کنم. این مقاله تقریبا برای دانشجویان رشته مدیریت و افرادی که مطالعاتی در خصوص مدیریت دارند آشنا است. اما ممکن است دوستانی از آن بی خبر باشند، همینطور یادآوری برای کسانی باشد که قبلا آن را مطالعه کرده باشند. البته آنچه در ادامه می آید خلاصه ای از این موضوع است .
در بحث پیرامون سازمانهای موفق و سازمانهای ناموفق معمولاً از موضوع جذابی که آقای «جینبلاسکو» از آن تحت عنوان «پرواز بوفالوها» یاد میکند و در کتابی به همین نام به تحریر درآورده است یاد میشود.
جین بلاسکو در مراسم ترحیم یکی از دوستان نزدیک خود حضور مییابد. دوستی که در یک حادثه رانندگی در جاده منهی به محل کارش جان خود را از دست داه است. بلاسکو در خلوت خود به این حقیقت تلخ میاندیشد که روزی و شاید همین فردا نوبت او باشد، چون او هم هفتهای چند روز همین جاده را و شاید با همان سرعت برای رسیدن به محل کارش طی میکرد. راستی اگر روز بعد همین اتفاق برای او میافتاد، تکلیف چه بود؟ در آن لحظات برای بلاسکو سه سؤال اساسی مطرح شد:
1 ـ آیا ما سخت و بیقفه کار میکنیم که سبک و کار موفقی بسازیم یا تلاش میکنیم که مراسم ختم باشکوهی مثل امروز را به وجود بیاوریم؟
2 ـ آیا ما برای موفقیت و کامیابی و درک لذت زندگی خود میکوشیم یا میکوشیم تا تنها وارثین ما از تلاش ما لذت ببرند؟
3 ـ آیا ما برای زندگی کار میکنیم یا زندگی میکنیم که فقط کار کنیم؟ اصلاً هدف زندگی چیست؟ کار برای زندگی؟ یا زندگی برای کار؟
طرح این سؤالات در ذهن بلاسکو به شدت او را تکان داد و او را برای رسیدن به پاسخهای درست به تکاپو وداشت. بلاسکو که با چندین سال سابقه علمی و تجربی در کسب و کار، یکی از مشاورین زنده مدیریت به شمار میرود از آن پس تحقیقی را آغاز کرد که نتایجی را برای او به همراه داشت. او میگوید: «من از میان شرکتهای موفق جهان با مدیران 24 شرکت که در یک دوره ده ساله حدود 20 درصد سود عاید سهامداران خود کرده بودند و در امور دیگر نیز در کارشان موفقیت چشمگیری داشتند مصاحبههایی انجام دادم. در گفتگو با این افراد که مدیریت صنایع مختلف را بر عهده داشتند، به چند حقیقت آشکار دست یافتیم:
1 ـ راز موفقیت این مدیران اساساً نوع و طبیعت مدیریت و رهبری متفاوتشان با دیگران بود و در واقع شیوه رهبریشان عامل موفقیت آنها به حساب میآمد.
2 ـ دیگر اینکه در شیوههای مدیریتی و رهبری آنان، الزاماً تشابه و نقاط مشترکی وجود نداشت تا بتوانیم از آنها تقلید کنم، هر یک از آنها روش رهبری خاص خود را برای موفقیت داشتند. اما همه آنها در امور زیر با هم مشترک بودند:
آنها برای کار زندگی نمیکنند، بلکه برای زندگی کار میکنند.
آنها به همه امور زندگی اهمیت میدهند و همه چیز را با هم و با تعادل به پیش میبرند. امور خانواده، امور شخصی، امور سلامت، امور تفریحی، امور معاشرتی، ورزش و سرانجام کسب و کار.
بلاسکو به سه حقیقت تلخ دیگر هم در نتایج بررسی خود اشاره میکند. اول اینکه موفقیت و کامیابی، دشمن و گمراه کننده مدیران و سازمانها است. چیزی که ما را تا به امروز کامیاب کرده و به اینجا رسانده است الزاماً همان چیزی نیست که کامیابی آینده را تأمین کند. این حقیقت باعث شکست، سقوط و محو بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان بوده که امروزه تنها نام و خاطرهای از آنها، جایی در قبرستان شرکتهای مرده باقی مانده است. دوم اینکه ما متأسفانه همواره دیگران را مقصر میدانیم و هرگز در آیینه حقیقت خود نمینگریم و حقیقت تلخ سوم این است که من باید تغییر کنم، من باید عوض شوم. در حالی که همه دنبال تغییر دیگران هستند و تغییرات را در آنها جستجو میکنند. او پس از درک این نتایج به درون سازمان خود مراجعه کرد و با نگرش و دیدگاه جدید به بررسی آن پرداخت و در نتایج این بررسیها به دو نوع سازمان و تشکیلات اشاره میکند.
او سازمانها را به دو دسته تقسیم میکند. دسته اول سازمانهای«بوفالویی» و دسته دوم سازمانهای «غازی» زیرا از ویژگیهای آنها و توانست نتایج مدیریتی جذابی به دست آورد.
ویژگی بوفالوها
آنها به یک رهبر پایبند و وفادارند و همه پیرو و تابع هستند.
آنها درست همان کاری را میکنند که به آنها دستور داده شده است.
آنها هرگز سؤال نمیکنند و فقط پیروی میکنند.
بوفالوها منتظر دستور میشوند و تا دستور نرسد هیچکاری نمیکنند و هیچجا نمیروند.
هیچکس جای دیگری را پر نمیکند و جلو نمیافتد و مسئولیت نمیپذیرد.
ویژگی غازها
هر غاز به هنگام پرواز دسته جمعی، احساس مسئولیت میکند.
هر غاز فقط پیروی محض نمیکند و وضع خود را در راه میسنجد و به تصمیمی که باید بگیرد فکر میکند.
هر غاز مسیر پرواز گروه را میداند.
رهبری جلودار بودن نوبتی است.
هر غاز در زمان جلوتر بودن، در نوک پرواز قرار گرفته و هدایت گروه را خود انتخاب میکند.
همه غازها تمایل به پذیرش مسئولیت و جلودار بودن و رهبری دارند.
غازها در طول پرواز مراقب یکدیگر هستند.
بررسیها ثابت کردهاند که اگر غازها مسیری را گروهی بپیمایند 70 درصد بیشتر از آن مسافتی است که انفرادی طی میکنند. بلاسکو میگوید: «وقتی از مطالعه نظام همکاری و زندگی و پرواز گروهی و مشارکتی غازها آگاه شدم و راز کامیابی این نظام را کشف کردم، به شرکتی که آن را اداره میکردم بازگشتم و به همه همکارانم دستور پرواز دادم و از آنها خواستم که از آن روز غازهایی باشند که هم خود از پروازشان لذت ببرند و هم من سازمان کمال یافتهتر و آسودهتری را اداره کنم، آری من به آنها اختیار و آزادی پرواز دادم و گفتم پرواز کنید. غافل از اینکه در واقعیت امر بوفالوها نمیتوانند پرواز کنند به خود گفتم بلاسکو سازمان تو، یک سازمان بوفالویی است. مگر تو اینطور نخواستی که همکارانی مطیع و فرمانبردار، بیچون و چرا داشته باشی که به دست و دهان تو نگاه کنند. پس اگر غیر از این میخواهی خود تداول باید تغییر کنی و در اینجا بود که آن حقیقت تلخ سوم یک بار دیگر در گوش من صدا کرد:
"من باید تغییر کنم من باید طبیعت آنها را تغییر دهم، با آموزش و پرورش، رشد، ایجاد انگیزش، روحیه، اختیار، مسئولیت، اعتماد و... پرواز بوفالوها حقیقت تلخی است که همه روزه در اغلب سازمانها با آن برخورد میکنیم."
در صورت تمایل برای دریافت متن کامل مقاله لطفا از طریق ارسال نظرات ای میل خود را اعلام کنید .
کلمات کلیدی: